روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

دفاع از پروپوزال

من امروز عصر از پروپوزال کارشناسی ارشدم دفاع کردم به نظر خودم خیلی خوب شد. تقریبا نصف راه رفته شده ولی هنوز از دوره ی کارشناسی ارشدم اصلا راضی نیستم.

بازم دلتنگی

دلم برات خیلی تنگ شده. ظهری حسابی هوایی شده بودم. دوست داشتم باشی تا بغلت کنم. کاش می شد این دعوت رو بپذیریم و آخر هفته بریم مسافرت. دوست دارم توی جمع باهم باشیم.

دلم برات خیلی تنگ شده. ظهری داشتم به رختخواب دو نفره مون فکر می کردم. به اینکه چقد کم روی یه رختخواب خوابیدیم.

دلم برات خیلی تنگ شده.....

فکر نمی کردم انقد دوسم داشته باشه.

سهم من از تو

شاید سهم من از تو بیشتر از این نباشد. 

خیلی دلم گرفته. بد غمی به وجودم ریخته شده....

تصمیم آرمیتا

اینجا رو فقط وقتی پر می کنم که از تصمیمم مطمئن شده باشم. شاید هم اصلا اینجا ننوشتمش و یه راز به رازهام اضافه شد....

برام دعا کنید. روزهای سختی رو دارم سپری می کنم.

پیش می اد دیگه

فردا می شه یه هفته که درست و حسابی باهم حرف نزدیم. من حرفمو پس می گیرم نه تو علتش هستی نه من. پیش می اد دیگه. فقط فکر کنم ساعت هامون را باید باهم تنظیم کنیم.


من همینجا در حضور خیل عظیم خوانندگان(!!) از حضور شوهر گرامی به خاطر رفتارم معذرت خواهی می کنم. (بعدا نگو باز رفتی آبروریزی کردی؟)