روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

دوستی تحت عنوان خاله خرسه (1)

اونوقتا که داشتم از آرامش جدا می شم حالم خیلی خراب بود. نمی تونستم واسه کسی حرف بزنم. واسه ایلیا و آرتا هم که حرف می زدم دعوام می کردن. دیگه توی خونه نمی موندم. می رفتم خوابگاه پیش یکی از هم دوره ای هام (M) که هم اتاقیش اصلا نبود. بهم خیلی لطف داشتن. یه کلید اتاق رو به من داده بودن. یه شب توی حیاط خوابگاه ازم پرسید چرا شوهرت این چند روزه اصلا بهت زنگ نزد؟! درد دلم تازه شد. براش گفتم داریم جدا می شیم. دلیلشو توضیح ندادم ولی گفتم خیلی اذیت شدم. چند ماه بعد توی سلف دیدمش (اون روز از آرامش اجازه ی خوندن صیغه ی طلاق رو گرفته بودم) احوال پرسید گفتم کار تموم شد.....


من دیگه واسه ی کسی نگفتم جدا شدم. هرکی ازم پرسید به یه نحوی پیچوندمش.


H سال بالایی دوره لیسانسم هست. خیلی عاشقم بود. امسال فوق لیسانس قبول شد. همون اوایل مهر یه بار نشستیم کلی باهم حرف زدیم. از گذشته گفتیم از اتفاقاتی که افتاده بود. من بهش گفتم جدا شدم. بهم یه رو دست زد منم گولشو خوردم!! سر این، همه ی اون رابطه و اون عشق و عاشقی واسه من یکی تموم شد. الان رفته با یه دختره ی لیسانسی (N) دوست شده.


N یکی از خراب ترین دختر های بخشمونه. 


چند روز پیشا توی خوابگاه داشتم به یکی دیگه از دانشجوهای سال پایینیمون (L) که دوست M و N هم میشه درس می دادم. بحث کشیده شد به H. گفت این پسره رفته با فلانی دوست شده. (خب به من چه) آره راجع به تو هم باهم حرف زدن. گفتم خب چی گفته مثلا؟ گفت گفته تو جداشدی!!! البته اینو همه ی بخش می دونن!


شنبه رفتم سراغ H. باهاش کلی دعوا کردم و گفتم زندگی من شده نقل و نبات بحث هات؟ اومدم بهت بگم حق نداری از خواستگاریت از من، از خواستگار های من توی اون دوران، از شوهرم، از دوست پسرام، از جدا شدنم و هر چیز دیگه ای که مربوط به من بشه واسه کسی بگی. اونم برگشت گفت: تو سرتو کردی توی برف فکر می کنی هیشکی نمی دونه الکی حلقه می پوشی کسی نفهمه جدا شدی؟ همه توی بخش می دونن. و من برا کسی نگفتم. اونا اومدن به من گفتن آرمیتا از شوهرش جدا شده ها برو بگیرش! گفتم باشه. شما از قول من هر کی در این رابطه حرف زد بزن توی دهنش. تا خودم تک تکشونو بشونم سر جاشون.


همون موقع دیدم N داره رد می شه. صداش زدم.


دختره پر رو می گه H خیلی عاشقت بوده گویا هنوز هم فراموشت نکرده. برا من درد دل کرده. نگفته اون دختره کی هست. فقط گفت مامانش پارسال فوت کرده. منم نمی دونستم تو جداشدی. رفتم پیش L گفتم آخی ببین این پسره عاشق آرمیتا هست که شوهر داره. اونم گفته نه بابا این جدا شده. منم به H گفتم که اگه می خواد بیاد جلو!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد