روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

آرمیتا کلمب

چندی پیش جوانان کم و سن و سال خانواده ترتیبی دادند و برای روز پدر برای ابوی یک تیزی خریدند که باطری می خورد و برای بریدن محاسن به کار می آمد. ابوی که آن موقع سالیان سال بود با تیغ دخل محاسنش را می آورد این تیزی پیشرفته به کارش نیامد. و لذا اخوی صغیر این تیزی را کش برد. 

در همین اثنا بنده و همشیره یک فقره دستگاه الکتریکی خریده بودیم که برای موزدایی بسیار خوب عمل می کرد. دست و پا را در عرض سه سوت پنبه ای و خوشگل می کرد. این دستگاه الکتریکی چون حالت موکن داشت نمی شد برای هر جایی مورد استفاده قرار گیرد(چرا شو برید از خوار مادرتون بپرسین!!) 

و باز در همین اثنا بنده و همشیره رفتیم و یک عدد ونوس اعلا خریدیم تا برای جاهای حساس بتوانیم از آن استفاده کنیم. خیلی هم خوشمان امد. 

 

{چند سال بعد...} 

آره داشتم براتون می گفتم. این آبجی ما ورداشته ونوس را با خودش برده تهران(سر این ونوسا قابل تعویضه پس نمی خواد نگران بیماری و ... باشید تازه ما آزمایشم دادیم) و اینکه ما موندیم و کلی پشم و پیلی! دیروز رفتم همون ژیلت شارژی بابا رو در آوردم (سر اینم قابل تعویضه پس نمی خواد نگران بیماری و ... باشید تازه ما آزمایشم دادیم) 

این شد که من این ژیلتو کشف کردم عجب چیزیه بابا! انقد خوب عمل می کنه! دقیقا یه چیزی بین ونوس و اپیلیدیه. همین که خوب تمیز می کنه، همین که مثل تیغ نیست و حالت موکن داره، همین که خون و خونریزی به راه نمی اندازه و همین که درد نداره و .... 

این شد که من شدم آرمیتا کلمب