روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

مردم حلال کنید...

کاش خواننده های اینجا فقط خانوم بودن و می تونستم خیلی راحت از اوضاع پیش اومده کلی نق بزنم بدون اینکه مردی خوشحال شه که این دردو نمی چشه. هر چند اونا هم یه جور دیگه اشو دارن. بی خیال...

حالم اصلا خوب نیست. این دو روز غذام فقط قرص بوده و آب: 

سحر: یه قرص ایپوبروفن و یه لیوان آب 

ناهار: یه قرص استامینوفن کدیین و یه قلپ آب 

افطار: یه قرص ایپوبروفن و یه استکان آب جوش

سحر: باز یه قرص ایپوبروفن و یه قرص استامینوفن کدیین و یه لیوان آب 

  

تا یه چیزی بخورم بالا می آرم. سوار ماشین بودم تا برسم دانشگاه حالت تهوع داشتم فقط به خاطر یه خرما. پریشب تا صبح درد کشیدم. تو این گرما انقد سردم شده بود که پتوی کلفت انداخته بودم روم. دیشب خیلی بدتر بود. تمام بدنم یخ زده بود. ساعت 11 خوابیدم ساعت 12:30 بیدار شدم به علی که کنارم داشت درس می خوند می گم سحر شده؟ می گه نه بگیر بخواب. ساعت 2 بیدار شدم علی رو بیدار کردم می گم پاشو بریم سحری بخوریم. می گه من که تازه خوابیدم. نیگا ساعتم کردم می بینم ساعت 2 هست. تا صبح خوابای بی خود دیدم و لرزیدم. سحر انقد درد داشتم حس می کردم الان تمام بدنم از هم جدا می شه. به چشم خودم مرگو دیدم. دو تا قرص خوردم تا تونستم بخوابم. صبح انقد خسته بودم. انگار کوه کنده بودم. مردم حلال کنید... 

 

بعد نوشت: اه چقد از این مملکت حالم بهم می خوره. ویولت رو هم فیلتر کردن احمقا!

نظرات 3 + ارسال نظر
قطره دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 15:43 http://www.eghballahoory.blogsky.com

خداوند میفرماید:
( یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما فلا تظالموا )
ای بندگانم، من ظلم را بر خود حرام کرده و آنرا در بین شما نیز حرام قرار دادم، پس ظلم نکنید.
ما مردم شرافتمند ایران همه با همیم .... ما با هم ریشه ی ظلم را بر میکنیم
قطره ای از دریای خروشان ملت سبز ایران هستم. با وبلاگ گوناگون به روزم. بهم سر بزن و نظرتو برام بنویس و دلگرمم کن.
در ضمن باید بگم وبلاگ جالبی داری.
اینم وبلاگای من.
www.aboobakr.blogspot.com
www.eghballahoory.blogsky.com
ظلم و دیکتاتوری همیشه محکوم به شکست بوده و هست و خواهد بود.

عرفان دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 16:15

سلام
خدا بد نده چی شده ارمیتا جان ؟
عجب حرفهایی زدی مگر تو این دوره زمانه مرد و زن داره خوب نگرانیت را بیان کن شاید راه حلی پیدا بشه نمیشه که تو درد بکشی منم اینجا راحت باشم اکان نداره اگر چه حدس میزنم که مشکلاتت چیه ولی بازهم از خدا میخوام که ارامش را بر وجود نازنینت مستولی کنه و درد هاتو رفع کنه تا منم در کنارت شاد بشم .
ولی انصافا که درد سنگینه بویژه وقتی که ادم سحر را با بی وقتی گم کنه و راحت نباشه .
امد که سالم بشی و با هم خوب بشیم که جواب کامنتها را هم بدی .
حتما گفتی اگر جواب بدم پررو میشه مثل استدلال سری قبلت ولی مطمئن هستم که .........
من اینقدر سر زدن تا بیایی که تا امدی دیدم اپ کردی منم سزیعا کامنت گذاشتم حالا تو هر چی میخواد بدت بیاد همولایتی .

عرفان سه‌شنبه 24 شهریور 1388 ساعت 09:19

سلام
خسته نباسید
صبحتون هم بخیر باشه
رفع کسالت شده ؟
بقول شیرازیها روز به روز قربون دیروز نه ؟
حالا دیگه کامنتهام را هم پابلیش نمیکنی؟
چرا تواینقدر لج بازی ؟
من که دارم باهات با مسالمت و ارامش همراهی میکنم .
این رسمسه ؟
تو احساستت چی شده تعجب میکنم از قدیم وندیم احساسات موجوداتی همچون شما انهم از نوع احسنتش فورانی بوده حالا که نوبت به اولیاءرسید اسمان تپید؟
البته ازتون ممنون که نسبت به گذشته خیلی خیلی بهتر شدید .خدا کریمه بریم جلو ببینیم چی میشه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد