امروز داشتم به سفره ی غذای نگاه می کردم یه حسرت عمیق تا ته وجودم رو سوزوند. کاش بودی. کاش می تونستم برات سفره بندازم. کی می رسه اون روز که بدو بدو بیام خونه و توی راه همش فکر کنم چه گلی واسه سفره مون بگیرم؟ فکر کنم چه غذایی دوست داری برات بپزم. فکر کنم چه جور سفره رو بچینم. سر سفره فقط نگاهت کنم.....
یعنی اون روز می رسه؟
بعد نوشت: بعضیا چقد فضولن.
سلام
خسته نباشید
چرا همش سعی شما بر اینه که در حسرت گذشته واینده زندگی کنی چرا تا جوان هستی و میتونی فکری بحال خودت کنی نمیری و کارت را کاملا رو راست کنی .و بشینی به زندگی بدون دغدغه ات بپردازی مگر این طرف شما بهتون تعهد داره؟
بازهم من بهتون بیدارباش میدم بشین کمی فکر کن بعدا خیلی دیر میشه بقول معروف مرگ یه بار شیونم یه بار نه؟..........
سلام
اره بعضی ها نه تنها فضولن بلکه خیلی هم انساندوستند چرا بهت برمیخوره من دوستت هستم دارم برا اینده ای که بعدها بهش میرسی حرف میزنم اخه مدتهاس اینجا هستم باهاتم دردهات لمس میکنم مگر حتما ادمها باید خواهر وبرادر باشند تا درد همدیگرو حس و لمس کنند همینطری هم میشه همدیگر را خواست این معنویت بیشتذی داره نیست اینطور ؟
شما که دختر فهیمی هستی.
سلام
خسته نباشید
نیستید چرا؟
نکنه ازدست ما فضولیها رفتید ونگاهی هم به پشت سر نکردید؟
بابا ک.تاه بیایید بدونید یه انسانی هم اینجا منتظرشماهست
نمیدونم چرا ما ادمها همیشه میریم دنبال کارهایی که به سختی بدست میایند در حالیکه خوشبختی همین جا نزدیک ما هست .
موفق باشید
سلام
ممنونم امدی ولی چرا چیزی ننوشتی و از کارهای روزانه کمی بازگو نکردی؟
در هرحال اگر قرار باشه فقط سری بزنی که من از اپ نکردنت دلگیر میشم میخوام وضعیت روحی و جسمی و ..را هم بدونم اگرچه اسمم را فضول گذاشتی ولی ارتباط انسانها ارزشش به همین احوال گرفتنهاس دیگه ارمیتا جان.
راستی از اهل منزل چی خبر ؟