روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

درد دل

کاش یکی بود به حرفام گوش می داد و نمی زد توی سرم به خاطر دغدغه هام. نمی دونم زندگیم داره به کدوم سمت می ره ولی ....

شاید همه ی این حرفا مثل همیشه از سر دلتنگیه.

شاید نه! ما خودمونو گول میزنیمو هر سری که همدیگرو می بینیم انقد توی این پیک عاطفی گیر می کنیم که فکر می کنیم همه چی از سر دلتنگی بوده.

کاش می شد بیشتر پیشه هم باشیم تا بفهیم کجای کار می لنگه. ولی حیف که الان وقت دیدن همدیگرو هم نداریم.


دلم هوای پارسالو کرده: شب تا دیر وقت منتظر شوهرم بودم به زحمت خودمو بیدار نگه می داشتم. شوهرم وقتی می یومد بهم پناه می اورد از همه ی بدی هایی که توی روز دیده بود و یه شب خوب دیگه رو باهم تجربه می کردیم. نه مثل الان که همش التماس های من هست و نیاز های من و ... دلم طبقه ی دوم عمارت های تاریخی رو می خواد!

نظرات 1 + ارسال نظر
عرفان دوشنبه 2 آذر 1388 ساعت 19:53

سلام ارمیتا جان
مدتی بود که نمیومدی و منم سعی کردم راحتت بذارم تا با خودت باشی و فکر کنی .
حتما میدونی ادمی که دارای اندیشه و عقل باشه حتما فکر میکنه و افکار هم دائم ادمیت را رها نمیکنند ولی انچه مسلمه خود انسانه که باید با تعقل و تفکر راهی را از میان همه راههای موجد انتخاب کنه که بعد از مدتها که به دوران میانسالی رسید غبطه زندگی خوب را نخوره و حیفش نیاد که ای کاش ........
بنابراین اگر زیاد تحت تاثیر قرار گرفتی برو سراغ مشاورین اجتماعی انها میتونن شما را کمک کنن اگر هم قابل دونستی و اعتماد کردی منم میتونم همچون داداش در خدمت باشم تا هرچی از دستم میاد را براتون انجام بدم
موفق وشاد باشید
مواظب خودتان باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد