روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

لعنت به فاصله

بابا گفت از آرتا خبر داری؟ گفتم آره!

گفت تهران بمب گذاری شده! {قلب وایساد. تنم لرزه گرفت نه به خاطر خواهرم}

گفت مطمئن نیستم

فقط به خودم دلداری دادم که از محل کار بهم زنگ زده بوده.


خدایا این چه سرنوشتیه؟!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
عرفان ازشیراز چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 13:40

سلام
ممنونم که یادم بودی ولی حق بده
ادم احساس دوستی کنه ولی یه طرفه باشه هر روز بیاد محبت خودش را نشون بده ولی طرفش یه ذره هم عکس العمل نشون نده چی میشه ؟
شما مگر تحصیلا را در چی میبینی ؟
اگرچهشما را بعنوان یه انسان فهیم قبول دارم ولی من اعتقادم اینه که تجربه هم حرفهای زیادی برا گفتن داره اگرچه منم نه تنها تحصیلکردم بلکه برا بیست ساله که مدیر واحدهای مختلف با کارمندهای زیاد بودم و دوستا خوبی هم مثل شما دارم با این تفاوت که انها محبتشون را بروز میدن ولی شما علیرغم اینکه داشتید ولی بروز ندادید فکر کنم ضعفه
موفق باشید

عرفان ا پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 20:27

سلام
خوبید؟
بازم مثل قبل بی جواب گذاشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد