روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

چی کار کردن با ما؟

  1. دلم می خواد چیزی ازت بشنوم. می بینم یه بار اون حرفو زدی.  راجع بهش حرف نمیزنی فقط حدس می زنم بدترین خاطره رو  ازش داری. اون نیاز رو پس می زنم. ولی هر وقت یادش می افتم حسرته که تمام وجودمو پر می کنه.
  2. دلم می خواد بهت نزدیک شم، دستتو بگیرم ولی باز یه مشت خاطره ی بد می اد توی ذهنم.اون افکار رو پس می زنم.
  3. دلم می خواد یه سری احساساتمو باهات به اشتراک بذارم، فکر این که اون احساسات رو توی وبلاگ قبلیم خوندی و ممکنه فکر کنی .... حالا اون فکر هر چی باشه .... نمی تونم. اون احساساتو پس می زنم.
  4. دلم می خواد برات یه کار بزرگ بکنم. این کار رو قبلا برای کس دیگه ای انجام دادم و همه می دونن. می ترسم ازش. انقد اون خاطره برام سنگینه که نمی دونم از پس این کار بر می ام؟!
  5. بازم ادامه بدم؟!!!
زندگیم پر شده از این "دلم می خواد" ها و پس زده شدن احساساتم. هنوز راجع به زندگی قبلیم مطمئن نیستم. نمی دونم چقد گول خوردم. نمی دونم واقعا می خواست گولم بزنه یا ته ته وجودش منو دوست داشت. نمی دونم دنبال هوسم رفتم یا نه منم یه جورایی داشتم عشقو می چشیدم. با من چی کار کردن؟ اون منبع سرشار از عشق رو چه جوری خشکوندن؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
عرفان دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 23:57

سلام
چه میشه گفت الی اظهار تاسف
خداوند همه مارا به راه راست هدایت کنه
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد