از پسرایی که دستای نازک و ظریف دارن و همیشه دستاشون گل انداخته و حتا پشم و پیلی ها هم تزیینی براشون به حساب می اد متنفرمممممممم. حس می کنم این دستا فقط آفریده شدن تا یه عضو خاص صاحابشون رو مالش بدن و صاحابشون رو به وجد بیارن! بعد در همین حین برن یه عکس خوشگل از اون عضو و عضو های اطراف و احتمالا آب ریخته شده روی این اعضای اطراف و بازهم احتمالا پشم و پیلی های اطراف ترشون بگیرن و بعد هم حتما اینو قاب می گیرن یا سیوش می کن گوشه ی موبایلشونو به یادش شبای دیگه خوشن.
از پسرایی که شق شق توی خیابون راه می رن و ادا دارن اصلا دخترا رو نمی بییین درصورتی که توی خلوت با افتخار تعریف می کنن که فلان دخترو دیدی با با سنش گردو می شکوند بهم لبخند زد!! متنفرررممممممم.
امروز توی خیابون دیدمش. از شق راه رفتنش از خوش تیپ بودنش از صورت صافففش از همه ی وجودش حالم بهم می خورد. خدا رو شکر می کنم از اون منجلاب نجات پیدا کردم.
سلام
صبح سه شنبتون بخیر
قرار نیست که از هرچی بدمون امد بازهم بریم اطرافش و خودمون و ذهمون را درگیر ان کنیم اگر واقعا بمون میاد باید کلهم فراموششون کنیم و به ایند ههامون اندیشه کنیم و..
موفق باشید
من که خودم نرفتم پیشش! توی اتوبوس داشتم می رفتم اونو دیدم که توی پیاده رو داره قدم می زنه. همین. حتی اون منو ندید.
خوشمان آمد
دمت گرم
ممنون. لطف دارید. وبلاگ شما هم جالب بود.