روزانه ها

روزانه های منه دیگه

روزانه ها

روزانه های منه دیگه

سرگیجه

وقتی هستش دلگرم به بودنش، نشون می دم برام اهمیتی نداره شایدم بعضی وقتا واقعا نداشته (به قول ایلیا دروغ چرا؟!) ولی یه گوشه ی ذهنم همیشه منتظرم که بیاد. نمی دونم چه جوری باهاش برخورد کنم که اونو داشته باشم ولی تهدیدی واسه زندگیم محسوب نشه. آخه می دونید قول دادم پنهون کاری نکنم، خداییش هم پنهون کاری نکردم و واسه پنهون کاری نکردنه خیلی تلاش می کنم، نمی خوام ایلیا فکر کنه چیزی توی اون رابطه هست که بهش نمی گم. شاید به قول خودش بتونم ازش استفاده ی ابزاری کنم واسه محک زدن خودم. نمی دونم....

نظرات 2 + ارسال نظر
عرفان یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 20:41

سلام
خسته نباشید
اره جدا که عجب هواییشد امروز
زمستوونها که اینطور بارش نداشتیم ولی حال داد حسابی همه کثافتهای خیابان و ...از شهر خارج شدند.
خوب چرا با این لحن برخورد کردی؟
کجای حرفای من حریم شکن بود؟
تعجب میکنم با این دیدگاهت.

متوجه نشدم این کامنت کدوم پسته؟! سرگیجه یا بهار شیراز؟

چهار چوب رابطه ی ما رو من مشخص می کنم و مشخص کردم!
این رابطه این جوریه که من از زندگیم می نویسم شما نظر می دی من جواب میدم. فوقش شما کمکی از من خواستید کامنت بذارید بگید پابلیش نشه بعد من اونو هم جواب می دم.

عرفان دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 20:52

سلام
خسته نباشید
اولا که من مدتی نبودم شما هم یادم نکردی و امدم همه را با هم خوندم و اخرین را فی المجوع کامنت گذاشتم .
ثانیا چهار چوب را هم شما مشخص کن من حرفی ندارم امدم در کنارت باهات دوستی نتی داشته باشم ازت توقعی هم ندارم مطمئن باش اگر کامل باهم اشمنا میشدی بعدا متوجه میشدی که همه تفکراتی که برخی مواقع به مغزت خطور میکنی اشتباه محضه بهرحال امیدوارم قدر این فرصتها و دوستیها را بدونی
موفق باشی
در خصوص موارد خصوصی هم حتما چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد